در اندرون من

به نام خدایی که در جان من است ...

در اندرون من

به نام خدایی که در جان من است ...

در اندرون من

‍ سخن در اندرون من است .
هرکه خواهد سخن من شنود در اندرون من در آید...
شمس تبریزی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۶
مرداد

   

**********

 در اندرون من بشارتی هست .عجبم می آید از این مردمان ، که بی آن بشارت شادند .

اگر هر یکی را تاج زرین بر سر نهادندی ، بایستی که راضی نشدندی ، که ما این را چه کنیم ؟

ما راگشاد اندرون می باید .کاشکی این چه داریم همه بستندی، وآنچه آن ماست به حقیقت، به ما دادندی .(شمس تبریزی)

**********

اینکه میگن هر چیزی رو بخوای تمام هستی دست به کار میشه تا تو به اون برسی حرف مفته. من سالهاست که منتظرم و با تمام وجود خواستم ولی اتفاقی نیوفتاد. اینکه میگن همه چیز به دید آدم بستگی داره ودیدت رومثبت کن , هم مزخرفه. آدمی که شام شب نداره با دید  مثبت سیر نمیشه.

 رها کنیم حرفهای روشنفکرانه نابودگر را.حرفهای تسلی بخش حبابی.

 آدمی جز رنج چیزی نیست و این حرفها هم مرحمی بر این رنج نیست.



پ.ن 1 : خاطرات یا تجربیات ؟ کدوم آزاردهنده ترند؟ 

پ.ن 2 : گاهی تلاش نکردن نابودی رو به تعویق میندازه ,

مثل آدمی که تو باتلاق گیر کرده.(  گیر کردم تو باتلاق زندگیم و با تمام وجود تقلا می کنم.)

۱۵
مرداد

**********

 در زمانه ای که زندگی داره با شتاب خودش رو به نابودی نزدیک میکنه و آدمها بی توجه به نابترینهای زندگیشون , شبانه روز به ولنگاری های مجازی و واقعی مدرن پرداخته اند , داشتن یه دوست که به خاطر تو مرخصی بگیره و یک و نیم ساعت تو مترو منتظرت بمونه و کل اون روزش رو با تو توی پیک نیک صرف کنه , اگه خوشبختی نیست پس چیه ؟

یه پیک نیک تابستانه دو نفره رفاقتی تو پارک ملت بدون شک نیاز هر آدمیه , یه جای دنج و خنک. و اگه اول روز غیر تعطیل هم باشه که سکوت و آرامش مطلق.

این بار خبری از رستوران و غذای فست فود نبود. به عشق هم دست بکار شده بودیم, من برای نهار و او برای عصرانه.محبت به خورد هم دادیم چون میدونستیم تلخی درد دلهامون ، کورسوی امید ته دلهامون رو خشک خواهد کرد.گله کردیم از زندگی و از فراق یار , از دست بی محبت روزگار...