آن دوست که آرام دل ما باشد ...
**********
در زمانه ای که زندگی داره با شتاب خودش رو به نابودی نزدیک میکنه و آدمها بی توجه به نابترینهای زندگیشون , شبانه روز به ولنگاری های مجازی و واقعی مدرن پرداخته اند , داشتن یه دوست که به خاطر تو مرخصی بگیره و یک و نیم ساعت تو مترو منتظرت بمونه و کل اون روزش رو با تو توی پیک نیک صرف کنه , اگه خوشبختی نیست پس چیه ؟
یه پیک نیک تابستانه دو نفره رفاقتی تو پارک ملت بدون شک نیاز هر آدمیه , یه جای دنج و خنک. و اگه اول روز غیر تعطیل هم باشه که سکوت و آرامش مطلق.
این بار خبری از رستوران و غذای فست فود نبود. به عشق هم دست بکار شده بودیم, من برای نهار و او برای عصرانه.محبت به خورد هم دادیم چون میدونستیم تلخی درد دلهامون ، کورسوی امید ته دلهامون رو خشک خواهد کرد.گله کردیم از زندگی و از فراق یار , از دست بی محبت روزگار...
********
پ ن 1. تنها دلخوشی زندگیم بعد از گوشیم همین دوستمه .
پ ن 2 . با اینکه به دردی مبتلا شدم که هم دلم می خواد برم بیرون و دوستان رو ببینم و با آدما معاشرت کنم و از طرفی هم دلم می خواد خونه بمونم و کسی رو نبینم , اون روز بسیار خوش گذشت و به قول دوستم لذتش با یه سفر حسابی برابری کرد.
پ ن 3 . برای دوستم نگرانم .با عاشق شدنش خودآزاری عجیبی رو شروع کرده.
پ ن 4 . خدایا حال و عاقبت هممون رو با خیر و برکت ختم کن.
- ۹۶/۰۵/۱۵