أَقْرَبُ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
چهارشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۳۳ ق.ظ
عکس: ناشناس
**********
میدانم که دوستم داری.خودت گفتی.
گفتی: اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، از خوشحالی ذوق مرگ می شوی.
فکر کنم برای همین است که نمی گذاری من دوست داشتنت را درک کنم .
خب من هم دوستت دارم . البته نه به اندازه تو .
نه اینکه نخواهم بیشتر باشد! نه ، نه .فقط توانم به بزرگیت نمیرسد.
راستش را بخواهی ازتو کمی دلخورم . از اینکه دوستم داری و انقدر به من سخت می گیری .
تازه حتی اجازه نمی دهی گله کنم . هر لحظه می گویی راضی باش . درست می شود .
من به بودنت راضی ام ، فقط مشکل اینجاست که گاهی بودنت را از یاد می برم .
تنها که می شوم ترس وجودم را می گیرد.می ترسم که تو مرا به حال خود رها کرده باشی . من از ناامیدی خود می ترسم.
چرا خودی نشان نمی دهی که دلم قرص شود ؟ شاید هم نشان میدهی و من نمی توانم ببینم .
من به این نتیجه رسیده ام که مشکل از من است...
- ۹۵/۰۴/۰۲