در اندرون من

به نام خدایی که در جان من است ...

در اندرون من

به نام خدایی که در جان من است ...

در اندرون من

‍ سخن در اندرون من است .
هرکه خواهد سخن من شنود در اندرون من در آید...
شمس تبریزی

۲۴
فروردين

وفات ام المصائب حضرت زینب (س) تسلیت باد.

**********

  

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

اَلسَّلامُ عَلى آدَمَ صِفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلى نُوح نَبِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلى اِبْراهیمَ خَلیلِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلى مُوسى کَلیمِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلى عیسى رُوحِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا رَسُولَ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا خَیْرَ خَلْقِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا صَفِیَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللهِ خـاتَمَ النَّبِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ عَلِیَّ بْنَ اَبی طالِب وَصِیَّ رَسُولِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ سَیِّدَةَ نِسـاءِ الْعـالَمینَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکُمـا یـا سِبْطَیْ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ،وَسَیِّدَیْ شَبـابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـاعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَ الْعـابِدینَ وَقُرَّةَ عَیْنِ النّـاظِرینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىّ باقِرَ العِلْمِ بَعْدَ النَّبِىِّ،اَلسَّلامُ عَلَیکَ یـا جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّد الصّـادِقَ الْبارَّ الاَْمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا مُوسَى بْنَ جَعْفَر الطّـاهِرَ الطُّهْرَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضى،اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیّ التَّقِیَّ،اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّد النَّقِیَّ النّـاصِحَ الاَْمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یـا حَسَنَ بْنَ عَلِیّ، اَلسَّلامُ عَلَى الْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ، اَللّهـُمَّ صَلِّ عَلى نُورِکَ وَسِراجِکَ وَوَلِیِّ وَلیِّکَ، وَوَصِیِّ وَصیِّکَ، وَحُجَّتِکَ عَلى خَلْقِکَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَةَ وَخَدیجَةَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکـاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنـا وَبَیْنَکُمْ فِى الْجَنَّةِ، وَحَشَرَنـا فی زُمْرَتِکُمْ، وَاَوْرَدَنـاحَوْضَ نَبیِّکُمْ، وَسَقـانـا بِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِعَلِیِّ بْنِ اَبی طـالِب، صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ،اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنـا فیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ، وَاَنْ یَجْمَعَنـا وَاِیّـاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُمْ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَاَنْ لا یَسْلُبَنـا مَعْرِفَتَکُم انه وَلِیٌّ قَدیرٌ، اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ بِحُبِّکُمْ، وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ، وَالتَّسْلیمِ اِلَى اللهِ راضِیاً بِهِ غَیْرَ منکر وَلا مُسْتَکْبِر، وَعَلى یَقینِ مـا اَتى بِهِ مُحَمَّدٌ،وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یـا سَیِّدی،اَللّهـُمَّ وَرِضـاکَ وَالدّارَ الآخِرَةَ، یـا سَیِّدَتی یـازَیْنَبُ، اِشْفَعی لی فِى الْجَنَّةِ، فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ، اَللّهـُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعـادَةِ، فَلا تَسْلُبْ مِنّی مـا اَنَا فیهِ، وَلاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ، اَللّهـُمَّ اسْتَجِبْ لَنـا وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ، وَبِرَحْمَتِکَ وَعـافِیَتِکَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدوَآلِهِ اَجْمَعینَ، وَسَلَّمَ تَسْلیماً یـا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

۱۸
فروردين

عکس: ناشناس

                                    
                                                      Iberis & Eguana - The Emptiness Of Loneliness

**********

غرش رعد از آغوش ابر ،

صدای باران بر روی شیروانی،

زمزمه اذان از گلدسته های مسجد،

بوی برگهای نورس درختان باران خورده،

و من با خدایی که در آنِ (لحظه) من است

ایستاده ایم به نظاره ،

از پشت آرامشی سیال در جانم ...

۲۹
اسفند

**********

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌‌پوشی به کام
باده رنگین نمی‌بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌‌باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ.

<<  فریدون مشیری  >>

۱۷
اسفند

**********

هیچ فصلی به اندازه بهار پر طمطراق نیست .از یک ماه جلوتر خبر آمدنش در همه جا می پیچد.

با اینکه بارشها هنوز ادامه دارد و حتی گاهی چشم و دلمان با دیدن برف روشن می شود

ولی انگار این عروس سپیدپوش دیگر دل و دماغی برای خودنمایی ندارد .

حتی سوز سرمایش هم فرق کرده .دیگر نوک بینی و سر انگشتان را نمی سوزاند .

دلم برایش می سوزد . بی خداحافظی و در سکوت می رود و کسی از این رفتن دلگیر نمی شود .

چه مردمان قدر نشناسی هستیم اصلا انگار نه انگار که افسونگری و سرسبزی بهار از برکت زمستان است .

اسفند را نباید جزئی از زمستان دانست و این اجحاف بزرگی ست در حق زمستان .

۲۶
بهمن

عکس: ناشناس

**********

  "  هر چیزی به یه بار امتحانش می ارزه."

این حرفی بود که چند روز پیش با یقین ، تو یه مکالمه بکار بردم

ولی امروزبه یقینم شک کرده ام. 

خطا کردم به درگاه خداوند

و نمی دونم واقعا برای یه بار ارزشش رو داشت؟

طعمش که خیلی شیرین بود مثل همه گناها

ولی با کیفرش چه کنم ؟ ._.

 

۱۳
بهمن

********

در زمانه ای که باور احساس دیگری به راحتی باور زنده شدن مرده نیست ،

زیستن بسیار سخت است .

۲۰
دی

عکس : ناشناس

    

********

  چه اندرون خسته و درمانده ای دارم این روزها .

چقدر زود تسلیم پیچیدگی ها و گرفتاری های زندگی می شوم

و حرفهای ریاکارانه را باور می کنم .

نیاز مبرم به محبت پیدا کرده ام .

زندگی با من چه می کند ؟

۳۰
آذر

     عکس: ناشناس

                                


❄️محمد معتمدی - یلدا❄️

********

ساقی به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان

کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری

زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری

خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است

زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال

هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

<< حافظ >>

۲۹
آذر

عکس : ناشناس

**********

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آن چه می‌پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم

<< حافظ >>

۲۴
آذر

 

چند وقتی که ( حدودا 3 هفته) تصمیم گرفتم یک کار جدید شروع کنم که هم مربوط به هنر باشه و هم صرفه اقتصادی داشته باشه . تو این زمینه دانش قبلی خیلی کمی داشتم اما از اونجا که بسیار مشتاق و علاقمند هستم سعی کردم به هر نحویه اطلاعاتم رو کامل کنم .خیلی به این در و اون در زدم هم برای آموزش هم مقدمات کار .

نزدیک به یک هفته ست که کار رو شروع کردم .از جنبه های مختلف امتحان کردم که بهترین روش رو برای به دست اوردن بهترین نتیجه ، انتخاب کنم. اولش چون بلد نبودم هر نتیجه ای ذوق زده ام  می کرد چون از خودم انتظارش رو نداشتم .ولی حالا که یه کوچولو کار رو یاد گرفتم دیگه هر نتیجه ای راضیم نمی کنه.امشب بعد از دیدن نتیجه خیلی افسرده و ناامید شدم .بعد از یک هفته کار و انجام چند مورد و عدم موفقیت کامل ، یه جورایی خسته شدم .

داشتم فکر می کردم که ادیسون چه ادم پرتلاش و امیدواری بوده که بعد از ...!؟

بعد از ...؟؟؟؟  بعد از چندبار بود ؟

نمیدونستم بعد از چند بار شکست برای اختراع لامپ رشته ای ، موفق شد . یه سرچی زدم تو ویکی پدیا که کلا نظرم راجع بهش عوض شد .