در اندرون من

به نام خدایی که در جان من است ...

در اندرون من

به نام خدایی که در جان من است ...

در اندرون من

‍ سخن در اندرون من است .
هرکه خواهد سخن من شنود در اندرون من در آید...
شمس تبریزی

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۹
اسفند

**********

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌‌پوشی به کام
باده رنگین نمی‌بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌‌باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ.

<<  فریدون مشیری  >>

۱۷
اسفند

**********

هیچ فصلی به اندازه بهار پر طمطراق نیست .از یک ماه جلوتر خبر آمدنش در همه جا می پیچد.

با اینکه بارشها هنوز ادامه دارد و حتی گاهی چشم و دلمان با دیدن برف روشن می شود

ولی انگار این عروس سپیدپوش دیگر دل و دماغی برای خودنمایی ندارد .

حتی سوز سرمایش هم فرق کرده .دیگر نوک بینی و سر انگشتان را نمی سوزاند .

دلم برایش می سوزد . بی خداحافظی و در سکوت می رود و کسی از این رفتن دلگیر نمی شود .

چه مردمان قدر نشناسی هستیم اصلا انگار نه انگار که افسونگری و سرسبزی بهار از برکت زمستان است .

اسفند را نباید جزئی از زمستان دانست و این اجحاف بزرگی ست در حق زمستان .