جریان زندگی

**********

این روزها احساس دلتنگیم فراوان است .

در آینه که نگاه می کنم

ساز مخالف چند بیت موی سپید

در گوشهایم غوغا می کند .

جریان تند زندگی به سوی آینده ،

نگرانم کرده است .

جا مانده ام از این جریان.

آیا جاماندگان را امیدی هست ؟

مست هوای حرم

« السلام علیک یا شمس الشموس  »

**********

 

دلم را به هوای شفاء

گره زده ام به پنجره فولادتان

نکند این گره را بگشایید !

که دل بردن از این سرا را

جز رسوایی ثمری نیست.

بگذارید این دل همچنان مست

هوای حرم بماند...

عفت من، دخترانگی من است ...

عکس:ناشناس

**********

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

َیا مَعصومَه اشْفَعِی لَنا فِی الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ...

**********

🌾💐سلام بر عفت و نجابت خدا بر روی زمین 💐🌾

کمال ، غایت آدمی ست ...

**********

در سخت ترین شرایط هم می شود سبز شد

اگر نگاهت به دنبال نور باشد ...

نادیده ...

عکس:ناشناس

**********

ما دلشدگان از که بنالیم که گاهی

دیوانه ایم از حسرت یک جرعه نگاهی

آن یار که ما را نپسندید به بازار

بگذاشت به دل درد و غم و رنج و تباهی

کافه ...

**********

  آن روزقراربود چهاردوست که ازدنیای مجازی به واقعیت زندگی هم راه پیدا کرده بودیم، همدیگرراملاقات کنیم . در ساعت معین  سرقرارحاضرشدیم . بعد از بیست دقیقه همه دورمیزی ، دریک فضای نسبتا کم نور، باعکسهای سیاه وسفید قاب شده ای که به دو دیوار همجوار نصب شده بود، نشسته بودیم . لبخند می زدیم وازاوضاع واحوال همدیگرمی پرسیدیم . آنجا یک کافه دنج بود که درآن هیچ موزیک لایت بی کلامی پخش نمی شد و برخلاف اسمش ، هیچ فرهادی ناز شیرینش را نمی کشید . پشت میز تک نفره ای ، نزدیک در ورودی ، اقای جوانی که دود سیگارش به مشام ما خوش نمی آمد ، با لپ تاپش دردنیای خود به نظرتنها نمی آمد .کمی این طرف تر، دودخترجوان چنان صمیمانه نشسته بودند که هیچ موجی ازصدای آنها ازدنیایشان خارج نمی شد . سه دنیای متفاوت که شیرینی دنیای ما آمیخته با طعم شیرین بستنی های آب شده درآن چند ساعت چیزی ست که هرگز فراموش نمی کنم .گفتیم و خندیدیم وازچهره های خندان همدیگرکه پشتش تلخی حقایق دنیای بیرون کافه موج می زد عکس گرفتیم که اگرروزی گرفتاری های زندگی مجال دیدارمجدد را فراهم نکرد ، دل تنگی هایمان را با دیدن آنها تسلی دهیم .

این روزها عجیب هوای دنیای صمیمانه آن دو دختر جوان به سرم زده است. دلم کافه می خواهد ...